Posts

Showing posts from August, 2009

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

Image
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد  به جویبار که در من جاری بود  به ابرها که فکرهای طویلم بودند   به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من  از فصل های خشک گذر می کردند  به دسته های کلاغان  که عطر مزرعه های شبانه را  برای من به هدیه می آوردند به مادرم که در آینه زندگی  می کرد  و شکل پیری من بود  و به زمین که شهوت تکرار من درون ملتهبش را  از تخمه های سبز می انباشت سلامی دوباره خواهم داد  می آیم می آیم می آیم  با گیسویم : ادامه بوهای زیر خاک  با چشمهایم : تجربه های غلیظ تاریکی  با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار  می آیم می آیم می آیم  و آستانه پر از عشق می شود   و من در آستانه به آنها که دوست می دارند  و دختری که هنوز آنجا  در آستانه پرعشق ایستاده سلامی دوباره خواهم داد  فروغ فرخ زاد
Image
لا لا لا لا دیگه بسه گل لاله بهار سرخ امسال مثل هر ساله  هنوزم تیرو ترکش قلب رو می شناسه  هنوز شهر زیر سرب و چکمه می ناله  نخواب آروم گل بی خارو بی کینه نمی بینی نشسته گوله تو سینه  آخه بارون که نیست رگبار باروته  سزای عاشقای خوب ما اینه  نترس از گوله دشمن گل لادن  که پوست شیره پوست سرزمین من اجاق گرم سرمای شب سنگر  دلیل تا سپیده رفتن و رفتن  نخواب آروم گل بادوم ناباور  گل دل نازک خسته گل پرپر نگو باد ولایت پرپرت کرده  دلاور قد کشیدن را بگیر از سر  دوباره قد بکش تا اوج فواره  نگو این ابر بی بارون نمی ذاره مثل یار دلاور نشکن از دشمن  ببین سر می شکنه تا وقتی سر داره  نذاشتن هم صدایی را بلد باشیم  نذاشتن حتی با همدیگه بد باشیم  کتابهای سفید و دوره می کردیم که فکرشب کلاهی ازنمد باشیم  نگو رفت تا هزار آفتاب هزار مهتاب  نگو کو تا دوباره بپریم از خواب  بخون با من نترس از گلوله دشمن  بیا بیرون بیا بیرون از این مرداب  نگو تقوای ما تسلیم و ایثاره نگو تقدیر ما صد تا گره داره  به پیغام کلاغ های سیاه شک کن  که شب جز تیرگی چیزی نمی یاره  نخواب وقتی که هم بغضت به زنجیره  نخواب وقتی که خون از شب سرازی...

My share of life...

Image

Be green

Image
برگها می سوزند ، یادها می گندند باز شو تا پرواز ، سبز باش از آواز